خاطرات همیشه هستند. مناسبتها وجود دارند و اصلا زندگی همین طوری پذیرفته و شیرین میشود.
اما چه قدر میشود و باید جامعه را بر مدار مناسبتها مدیریت کرد؟ مسأله این است که ما در کشور خیلی زیاد مناسبتزده شدهایم. به این میگویم «مناسبتگرایی».
من فکر میکنم مناسبتگرایی امروز ما، فرهنگیست که تهنشین فرهنگ ایرانی ضرب در سالهای انقلاب و دفاع روی کشور ماست.
حتی شاید عقبتر؛ شیعه برای عرض وجود در پس تاریخی که در آن هیچ وقت «متن» نبوده است نیاز به مناسبت داشته است. و اصلا وقتی «حاشیه» و اقلیت هستی مناسبت شاید بزرگترین «دستاویز پیاپی ماندن» است.
مناسبت اجازه میدهد تا به جای یک حرکت ممتد و آرام و مستقر، روی لحظههایی پرشور و هیجان تمرکز کنی. ی فکر مفید بودن سرشار داشته باشی و همه کارهای دیگر را کنار بگذاری. معطوف هدفی کوتاهمدت باشی.
مناسبتگرایی فکر بلندمدت نمیخواهد، فردای مناسبت مهم نیست. مناسبتگرایی حتی خیلی خیال دیروز هم نمیخواهد. در مناسبت، مدیریت رویداد مهم است. مهم همین لحظههاست که باید درست سپری شود.
ما امروز شاهد تمرکز بر مناسبت در کشور هستیم.
دهها نهاد داریم که برای سامان «مناسبت» از اساس تاسیس شدهاند. یعنی یک «ساختار مناسبتی!». حتی معنای خیلی از امور مهم در این ساختار، مناسبتی شده است.
در مناسبتگرایی، مدیریت رفتار جای فرهنگ و تامین بودجه جای اقتصاد را میگیرد.
در هنر هم همین طور؛ معماری جایش را به دکور، تلویزیون - که دانشگاه باید میبود- جایش را به جُنگ و جفنگ، مناسک خوشنویسی به «کاتب» و «مریم»، نقاشی به نقاشی دیجیتال، «گرافیک» به پوستر و بیلبورد میدهد.
در مناسبتگرایی «آدم» نمیسازیم؛ آدمها را کنترل میکنیم. «نتیجهگیری نزدیک» در مناسبت بر هرگونه «برنامهریزی بلندمدت» اولویت پیدا میکند. نتیجه مناسبتاندیشی هیچ وقت «تمدن» نخواهد بود؛ هرچند با مناسبت بشود سالها یک جامعه را مدیریت کرد.
این سالها روی دیوار دفتر خیلی از مدیرهای فرهنگی، تختههای بزرگی دیدهام که تمام سال را -در یک آن- روی این میبینند، بعد خانههای متعدد آن که پرشده از مناسبت. تقریبا کار مدیر رساندن یک مناسبت به مناسبت دیگر است. یعنی اصلا مهم نیست که کلا داریم کجا میرویم؟ میشود با مدیریت سیصدوشصتوپنج مناسبت، یک سال را به خوشی، سرشار از دستآوردهای ملموس طی کرد. و سال بعد هم روز از نو و روزی از نو! نهایت خلاقیت یک مدیر در این بین این خواهد بود که مثلا اگر فلان حادثه، یک روز ملی جدید بیاورد یا فلان دستآورد روزی از سال را ویژه شیرین کند، بین این تزاحم مناسبتها در سال بعد مدیریت کند و یکی یا چندتا را به نفع دیگری مدیریت یا حذف کند. این ره به کجاست؟!
حالا این میان یکی از راه میرسد و راهبرانه میگوید « تمدن اسلامی» میگوید « آیندهی درخشان» میگوید «قوی شوید»
کیْ میگوید!؟ همین سالها و در بحبوحهی مناسبتها. این آخری، #نمازجمعه_تاریخ_ساز، درست وقتی که همه آمده و آمادهند تا بشنوند که چه انقلابی قرارست بشود!؟
چه حقایقی قرارست مطرح بشود و تقویم مناسبتها از نو شود!
نه آقاجان! اتفاقا راهبر اصلا مناسبتی فکر نمیکند و برای همین راهبر است.
فعال فرهنگی ما تا مناسبتی فکر میکند هیچ تغییر موثر فرهنگی در جامعه رخ نخواهد داد.
هنرمند ما تا مناسبتی فکر میکند، هیچ اثر هنری تکاندهندهای را انتظار نکشید.
دفاتر طراحی ما تا مناسبتی عمل میکنند هیچ جریان هنری زایایی در کار نخواهد بود؛ تازه اگر بشود با مناسبتی عمل کردن اصلا دفتر طراحی مستقر و سرپایی داشت!
و این میان خدا شبکههای اجتماعی را نبامرزد؛
چاه ویل مناسبتاندیشی و مناسبتانگاری هستند. شبکههای اجتماعی مرده شورند. مردهی وقایع را چنان میشورند که چیزی برای دفنشان باقی نمیماند.
از مناسبتها بیرون بیایید.
تقویم را آدمهای بزرگتر از تقویم میسازند.
درباره این سایت