امروز خیلی زود تمام میشود. هیچ روزی نمیماند؛ اما از هر روز یک چیزهایی در زندگی ما تهنشین میشود. آن چیزی که از این انتخابات تهنشین میشود بهنظرم مهمتر از نتیجه انتخابات است.
یک تلقی عجیبی در این انتخابات بود که با وجود آن که اصلا قابل دفاع نیست، اما ریشه در ساخت فرهنگی و اجتماعی ما دارد.
ما کلا پیروزی یا شکست ی را نه پیروزی و شکست واقعی خودمان، آرمانمان یا فکر و اندیشهمان که نوعی پیروزی یا شکست آبروی ی میدانیم.
حتی در زندگی فردی هم خیلیها صورت با سیلی سرخ میکنند ولی نمیگذارند واقعیت چالشهای اقتصادیشان را بقیه ببینند که البته به آن عزت نفس میگوییم و به حق از آن دفاع هم میکنیم. در نوع غیرقابل دفاعش با پدیدههایی مواجه هستیم که در عین معطل ماندن خیلی واجبها، برای یک مهمانی یا کور کردن چشم یک رقیب خانوادگی حاضرند هزینههای گستردهای در امور غیرمهم و بدون اولویت داشته باشند
اینها یک ساخت اجتماعیست که «تلقی از واقعیت» را بر «واقعیت» ترجیح میدهد و برای آن سهم مهمتری در محاسبات خود درنظر میگیرد. به نظرم تاثیر «عصر رسانه» هم هست. در کنش ناصواب رسانه با واقعیت «تلقی از واقع» بر «واقع» پیروز میشود و شاید بی دلیل نیست که ما امروز در ارزشگذاریها بر این تلقی بیش از خود واقعیت داریم حساب میکنیم.
مشکل جاییست که واقعیت در زیر سطح تلقیها، در حال پیشرویست؛ روزی که بر سطح تلقی فوران کند، یک جور بیداری دیرهنگام در پی خواهد داشت. روزی که تصور پیروزی داری اما در لایههای عمیق واقعیتِ در جریان، به شدت شکست خوردهای و خبر نداری
اصولگراها این بار به تبع از اصلاحطلبها و در همان چاه ویل و وهمی که آنها افتادند، افتادند. تصور کردند که بازی انتخاب مجلس شورای یک کشور، یک بازی بچهگانه دبیرستانیست که اگر لیست کاملت را درآوردی پیروزی و اگر خدای نکرده خدای نکرده یکی از آن اذناب مقابل وارد لیست شد، سلم فی الاسلام سلمه.
با این دست فرمان و به این بهانه بچهگانه، امکان دیدهشدن فرصتهای الترناتیو را هم محدود کردند. تا جایی که با تایید سلبریتیهای فکری و معرفتی و ذینفوذان ی، ناگهان هر بزرگواری که میتوانست در دایره انتخاب باشد، تنها به دلیل بیرون ماندن از «لیست»، مورد بیتوجهی قرارگرفت و در موارد حاد این مرض، حتی مورد تعرض جریان خانسالار اصولگرا واقع شد.
با این دست فرمان و به بهانهی حضور در لیست، تعداد زیادی گزینهی دربسته به امت حزباللهی تحمیل شد که خدا عواقب احتمالی و طبیعیش را به خیر بگذراند.
اصلاح طلبی و اصولگرایی واقعی در کشور هنوز هم خریدار دارد و هنوز هم مردان و ن صالحی در هر دوی این ایدههای مستقر در حال تلاش برای عزت و عظمت کشورند. اما کشور در پس چهل و اندی سال نیاز به نو شدن هم دارد. با همین دست فرمان فرصت نو شدن هم به تاریخ در آینده موکول شد.
و با همین دست فرمان دوباره دوقطبی اصلاحطلب-اصولگرا را پروراندند و دوباره یاد ما رفت که کدام اصول و کدام اصلاح!؟ جز فساد از «جریان مدعی اصلاحطلب» این سالها سر زده است؟ جز معامله و سوداگری از «جریان مدعی اصولگرایی» سراغ دارید!؟
اصولگراها و اصلاحطلبها هر دو در ساخت انقلاب و امروز کشور موثرند. منتسبین هر دو نیکیها و بدیهایی دارند. اصلاح طلبی در ایران همانقدر که فساد فرهنگی و اخلاقی و بیغیرتی ملی در خودش دارد، آگاهی به شرایط زمانه، آزادی و دنیای جدید را بیش از اصولگرایی اهمیت میدهد. اصولگرایی همانقدر که قبیلهگرا و دلال است، برای ارزشهای بومی و استقلالی بیشتر انگیزه دارد.
اصولگرایی و اصلاحطلبی در کنار چند ایده و تفکر و جریان دیگر، ساخت ی ایران هستند و به طور طبیعی و در لایه واقعیت در جریان، هر کدام طرفدارانی در بین توده مردم دارند.
این انتخابات که تمام شد! نتیجه هم هر چه باشد خیر است.
اما من خطر واقعی برای یک کشور متکثر و بزرگ مانند ایران را وقتی نمیبینم که لیست مورد ادعا و اعتماد آقایان، خدشه شود و چند یا چندین صندلی را واگذار کند. خطر واقعی وقتیست که اتفاقا یک لیست تمام کرسیهای یک شهر و از همه بدتر پایتخت را پر کند. خطر واقعی: مجلس دهم بود که تلقی واقعیت با یک «تَکرار» واقعیت را ماسک کرد. خطر همین امروز است اگر دوباره «یک لیست» مجلس را قبضه کند.
این وقتها باید مطمئن باشید در گندهگویی و بازی رسانه و پرداخت به توهمات و تلقیها پیروز شدهاید و دقیقا به همان میزان در عرصه واقعیت باختهاید!
در بافت متکثر امروز ایران، در همین تهران عجیب و غریب و درندشت، اگر لیستتان به طور کامل از صندوق بیرون آمد شک نکنید در لایه واقعیت در حال باختنِ تمام هستید. در حال «پذیرش سهم» خود از خطاهای «راکدترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی ایران» هستید. در حال ایجاد حیاط خلوتهای جدید، رکودهای جدید و چالشهای جدید هستید.
از صمیم قلب دوست دارم مجلسی متکثر اما «در تراز» ببینم.
مجلس متکثر که افرادش، شاخص باشند و صاحب ایده و حرف و جایگاه اجتماعی واقعی و غیرت ملی باشند، -اصولگرا و اصلاحطلب و عدالتخواه و بهاری و کارگزارانی و.- شرف دارد به مجلسی که لیستی «مادون تراز» آن را پر کند
پ.ن: متاسفانه تقریبا با ناامیدی این را نوشتهام. اگر آن طور که آقایان و بزرگان و خطبا و موثرین و پدرخواندهها تقلا کردند، شده باشد، در بهترین حالت، مجلس یازدهم یک «مجلس دهم چفیه به دوش» تجربه خواهد بود.
درباره این سایت