امروز در کرمان مردم حادثه نیافریدهند؛ حماسه آفریدند. آن قدر گرد شمع سید شهیدان مقاومت گشتند که دست آخر پروانهوار به آتش زدند! این کم چیزیست؟!
اصلا این میان قصد ندارم خطاها و کمبودها را نادیده بگیرم. اما عظمت این عشق و شور مملو از شعور نمیگذارد که فعلا نگاهم را از بزرگیش بردارم و به ضعفها و خطاها معطوف شوم.
این ملتی که هنوز جنگی نشده و هنگامه بلایی نیامده و این طور عاشقانه و عمیق و این گونه سوخته دل و بال و پر باز چنان به آتش عشق شهیدش میزند که حالا داغشان دل همه را پر کرده است را از چه می ترسانند؟! از جنگ؟ از نبرد؟ از مرگ؟ مرگ بازیچهای بیش نیست پیش این ملت بزرگ
و دو صد شگفت از فعالان رسانه و خبر و شبکههای مجازی که چرا به این حماسه عظیم -هرچند دردآور- نمیپردازند؟! ملت چنان شاهد شهیدان شدهاند که حادثه آفریده و من و شما از ترس این که مبادا اصل حماسه سرداران شهیدمان مخدوش بشود از کنارش میگذریم!؟
ملت مانند جسم صدپاره و پراکندهی علمدار مقاومت، صدها ریختند و پراکنده شدند و این عجیب دیدنی و ستودنی و رشکبردنی و سخت پرداختنیست.
این سوختن و پراکنده شدن از معرفت شهیدیست که سوخته و پراکنده شده از معرفت رب اعلیست. این عجیب ستودن دارد. عجیب!
و این ستودن مانند حادثه شهادت حاج قاسم، درد و داغ توامان با افتخار است؛ حماسه است.
پیکر این بزرگواران را در اوج عظمت و شکوه تشییع کنید و چون شهید عزیزمان در برشان بگیرید. برای آنها روضههای فرحبخش شیعی بخوانید و بدانید به دوران جدیدی وارد شدهایم.
اینها ترجمان شهادت حاج قاسم بودند در قاعده یک ملت.
درباره این سایت